مقدمه
بسياري از معلمان و 
والدين از بعضي از رفتارهاي دانش آموزان و فرزندان خود شكايت ميكنند و 
تعدادي نيز از بعضي رفتارها، اظهار خرسندي مينمايند. آنها در بين صحبت هاي
 خود كلمهي « عادت» يا «عادات» را به كار ميبرند. حال اگر خواسته شود كه 
راجع به كلمهي «عادت» مطالبي را بيان كنند، شايد نتوانند. به راستي ماهيت 
«عادت» چيست؟ «عادت» چه زماني تشكيل ميشود؟ چرا بايد بعضي از «عادات» را 
ترك گفت و يا بعضي را بايد اهميت داده و تقويت كرد؟ به چه دلايلي، دانش 
آموزان بايد به يك سري از رفتارها «عادت» نمايند و بعضي را نيز ترك كنند؟ و
 از همه مهمتر، آيا «عادت» يك روش تربيتي است؟ آيا «عادت» كردن مانع تفكر 
نيست؟ آيا «عادت» كردن، رباطي شدن (ماشيني شدن) نيست؟ و سؤال هاي ديگر … . 
بسياري از دانشمندان، فيلسوفان و متفكران تعليم و تربيت از زمان هاي بسيار 
دور، راجع به موضوع «عادت» بحث كرده اند.
«عادت» مقولهي بسيار 
مهمي است. اهميت آن حداقل از لحاظ سير تاريخي قابل بررسي است. دانشمنداني 
چون، افلاطون، ارسطو، حضرت «علي» عليه السلام، امام «محمد غزالي»، 
«فارابي»، «سعدي»، شيخ الرئيس «بوعلي سينا»، «روسو»، «ديويي»، و … ، راجع 
به موضوع «عادت» سخن گفته اند و بسياري نيز آن را مستقيماً با تعليم و 
تربيت مربوط دانسته اند و توصيه نموده اند، از آن به خوبي بهره گرفته شود. 
اگر قرار است، مقولهي مهمي چون «عادت» در تعليم و تربيت پذيرفته شود – كه 
انكار آن عقلي، علمي و منطقي نيست – پس ضروري به نظر ميرسد كه، توجه به آن
 ميتواند فايده هاي مهمي را به دست دهد و در دراز مدت نفع آن به كل جامعه 
باز خواهد گشت. نفعي كه نميتوان از آن چشم پوشيد.
مقالهي حاضر سعي 
ميكند، مفهوم و ماهيت «عادت» را روشن سازد و به دنبال اين است كه بداند، 
آيا «عادت» يك روش تربيتي است يا خير؟ در اين راستا سخنان و نظريات 
دانشمندان، فيلسوفان و متفكران تعليم و تربيت مورد مقايسه قرار ميگيرد. در
 اين بين سخنان حضرت امام علي (ع)، مورد عنايت بيشتري خواهد بود. در حقيقت 
ديدگاه هاي آن امام همام، ضمن اعتبار دهي، يك نگاه اسلامي به بحث نيز خواهد
 بود، زيرا بسياري از ما «علميها»! «عادت» كرده ايم، مطالب علمي خود را در
 غرب جستجو كنيم در حالي كه آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم.
معنا و مفهوم «عادت»
«عادت» كلمه اي است 
اسم و عربي. شكل عربي آن «عاده» بوده و معناي آن شامل، «خوي، آنچه كه به آن
 خوي بگيرند، كاري كه انسان به آن خو بگيرد و در وقت معين انجام بدهد»[1]
 ميباشد. در لغت نامهي دهخدا، راجع به «عادت» مطالب زير آمده است: «عادت 
كلمه اي عربي و اسم است. فارسيان به معني رسم و آيين نيز استعمال كنند و با
 لفظ گردانيدن، نهادن، برداشتن، كردن، دادن و گرفتن مستعمل نمايند. غلامان و
 ستوران افزون از عادت، رسم خريدن گرفتند. عادت و رسم اين گروه ظلوم، نيك 
ماند چو بنگري به ظليم. به خدمت پادشاهان نبودهاي و عادت خوي ايشان پيش 
چشم نمي داري. تجارب ايشان، متقدمان را نمودار عادت خويش گردان. عادت بُود 
كه هديه نوروز آورند، آزادگان به خدمت بانوي شهريار. مگر آنكه سخن گفته شود
 به عادت مألوف. هر زميني سعادتي دارد، هر دهي عادتي دارد»[2]
در لاتين، مقابل كلمهي «عادت»، Habit به معناي عادت، خو؛ Custom به معناي رسم، سنت، عرف و عادت و يا كلمهي Habituate را آوردهاند.[3]در
 جاي ديگر، مقابل «عادت»،Habit  به معاني، خلق، خو، خصلت، راه، رسم، 
اعتياد؛ آمده است. Habitual به معاني، عادي، معمولي، عادت كرده، معتاد و 
ناشي از عادت. Habitually  به معاني، بنابر عادت، از روي عادت و طبق معمول.
 Habituate به معناي عادت كردن.[4]
 همچنين در فرهنگ لغت، واژهي Custom به معاني رسم، سنت، عرف و عادت و 
واژهي Customary به معاني رسوم، رسم، معمول و هميشگي به كار رفته اند.[5]
با توجه به معاني 
بالا، آنچه از كلمهي «عادت» ميتوان فهميد، عبارت از اين است كه انسان در 
زندگي خود، يك سري كارهاي ثابت را تكرار ميكند. اين تكرار قطع نمي شود و 
نام آن «عادت» است. به طور معمول اگر كسي كاري را متناوب تكرار كند، گفته 
ميشود كه به آن «عادت» كرده است. مانند مسواك زدن قبل از خواب. به طور كلي
 «عادت» يعني تكرار يك كار معين. به نظر ميرسد انسان ها، هر يك به كار 
مشخصي «عادت» دارند. هر فرد حداقل به يك كار «عادت» دارد.
فيلسوفان و دانشمندان 
متعددي راجع به «عادت»، در كتب مختلف، تعاريفي را آورده اند و به بياني 
ديگر هر يك از آنها، راجع به «عادت»، شناخت هاي متفاوتي داشته اند. براي 
شناخت بهتر و بيشتر، به تعدادي از تعاريف دانشمندان مطرح شده، پرداخته 
ميشود.
افلاطون
«افلاطون» فيلسوف 
يوناني كه حدود 450 سال قبل از ميلاد مسيح مي زيسته است. وي اولين مؤسس 
دانشگاه در جهان به نام «آكادمي» است. ديدگاه مي راجع به تعليم و تربيت و 
«عادت»، چنين است: «منظور من از تربيت (پائيدا) فضيلتي است كه در آغاز، 
كودك كسب ميكند. اين تربيت عبارت است از تشكيل عادت هاي نيك و ابتدايي 
ترين احساسات يعني، لذت، مِهر، اَلم و كينه؛ به صورتي است كه خود به خود با
 عقل كه بعد از آن در كودك پديد ميآيد، هماهنگ گردد»[6]
«افلاطون» در جاي 
ديگري راجع به «عادت»، چنين گفته است: «منظور من از آموزش و پرورش، آموزشي 
است كه از طريق اكتساب عادات مناسب بر نخستين غرايز فضيلتي كودك عرضه 
ميشود و شادي و الم به شيوه اي صحيح در نفوس نامتعقل، بذر افشاني ميگردد»[7]
ارسطو
«ارسطو» هم عصر 
«افلاطون» و از شاگردان اوست. «ارسطو» واضع علم منطق است. نظر «ارسطو» 
درباره «عادت» چنين آورده شده است: «فضايل اخلاقي، مولود فطرت و طبيعت 
نيست، زيرا آنچه كه وجودش تابع طبيعت و فطرت است، بر اثر عادت مبتذل نمي 
شود. چنان كه طبيعت سنگ چون به سقوط گرايش دارد، اگر هزار بار سعي شود كه 
سنگ را به هوا پرتاب كنند – به قصد اين كه به اين عادت برسد – به هيچ وجه 
دست از طبيعت خود يعني سقوط برنمي دارد. همين طور به هيچ وجه نمي توان، آتش
 را از صعود به وسيلهي عادت بازداشت و آن را به سوي پايين كشاند. به طور 
كلي هر آنچه بالطبع است، بر اثر عادت تغيير نمي پذيرد. بنا بر اين فضيلت، 
نه بر وفق طبيعت و نه بر خلاف آن پديد نمي آيد، بلكه طبيعت، استعداد كسب 
فضايل را ارزاني ميدارد. اين استعداد به وسيلهي عادت به كمال ميرسد»[8]
همين طور «ارسطو» در 
جاي ديگري، «عادت» را بنياد تربيت دانسته و چنين گفته است: «علي هذا ايجاد 
عادات گوناگون از بدو صباوت، امري بي اهميت نيست، بلكه واجد ارزش فوق 
العاده است. به عبارت ديگر مطلب در همين نكته نهفته است. … ، معمار شدن 
مستلزم ساختمان كردن، و تار زني، مرهون نواختن مكرر است. خواه ساز زن ماهر و
 خواه ساز زن بي هنر، براي هر معماري و همهي اقسام فنون ديگر، اين نظر 
صادق است. خوب ساختمان كردن موجب ميشود كه معمار خوب، و بد ساختمان كردن 
مسبب ميشود كه معمار بد پديد آيد»[9]
ابن مسكويه
« ابن مسكويه» از 
دانشمندان و فيلسوفان برجستهي جهان اسلام است. ديدگاه او دربارهي «عادت»،
 چنين آورده شده است: «عادت»، «حالتي است از درون انسان كه او را به انجام 
عمل بدون نياز به انديشه و تأمل سوق ميدهد»[10]
 ابن مسكويه در جاي ديگري آورده است: «پادشاهان و بزرگان ايراني، كودكان و 
جوانان خود را در منازل خويش و در آسايش تربيت نمي كرده اند …، و آنها را 
به نواحي دور فرستاده، تربيت آنها را به صاحبان زندگي خشن و نه به اصحاب 
تنعم و عيش، واگذار ميكرده اند»[11]
 بنا بر اين، «ابن مسكويه»، اساس «عادت» و تربيت را در راحت طلبي و ناز و 
تنعم نمي بيند. به بيان او «عادات» خوب در تحمل رنج ها و سختي ها قابل حصول
 است.
فارابي
«عادت» از ديدگاه 
«فارابي»، فيلسوف و دانشمند مسلمان، بيشتر توضيح و تشريح نظريات «افلاطون» و
 «ارسطو» است و به طور كلي «فارابي» تعاريف خود را از زبان يونانيان گفته 
است: «استعداد طبيعي بر عادت غلبه دارند، همچنان كه دشوار است، آدمي به 
وسيلهي عادت، اخلاق خود را دگرگون سازد و …، اخلاق عاداتي هستند كه به 
وسيلهي تمرين و ممارست دگرگون نمي شوند»[12]
 «فارابي» به استعدادهاي فطري اهميت زيادي قايل است و اعتقاد دارد، به 
آساني نمي توان استعدادهاي فطري را تغير داد و چنين كاري براي افراد بسيار 
مشكل است. به اعتقاد «فارابي»، «عادت» امري اكتسابي است.
امام محمد غزالي
«غزالي»، يكي ديگر از 
دانشمندان برجستهي جهان اسلام است. او نيز در بارهي «عادت» در كتب خود 
مطالبي را آورده است. ديدگاه او، تقريباً مبسوط تر ديگر دانشمندان اسلامي 
است. به پاره اي از آنها اشاره ميشود.
«هر كودكي با فطرتي 
سالم به دنيا ميآيد، اما پدر و مادرش او را به دين يهوديت، مسيحيت يا مجوس
 در ميآورند، يعني با عادات و آموختن، رذايل را كسب ميكنند و همان گونه 
كه بدن در ابتدا، كامل آفريده نميشود، بلكه به وسيلهي غذا و تربيت، كامل و
 نيرومند ميشود؛ نفس نيز به طور ناقص ولي كمال پذير، آفريده ميشود كه با 
تربيت و تهذيب اخلاق و تغذيهي علم، به كمال ميرسد»[13]
«غزالي» اعتقاد دارد، 
كسب فضايل و اخلاق نيكو با رياضت و تكلف امكان پذير است و به اين وسيله در 
نفس رسوخ پيدا ميكند و جزء و طبق خوي او ميگردد. پس از آن كه شخص به آن 
«عادت» كرد، آن را به آساني انجام خواهد داد و اين طريق تكرار و مواظبت و 
اشتياق به نيكي ها و كرامت، از زشتي ها و ترك آن ميسر ميشود. اين عالم 
جهان اسلام، شكل گيري شخصيت را در اهميت و تأثير «عادت» دانسته و ميگويد: 
«تمام اين اخلاقيات، ثمرهي عادت و استمرار بر يك طريقه و روش است»[14]
«غزالي» در جاي ديگري،
 تأثير تعليم و تربيت را با استفاده از «عادت»، در محيط و جامعه چنين بيان 
كرده است: «اخلاق نيكو در بعضي موارد به صورت فطري است و گاه به وسيلهي 
عادت كردن به كارهاي نيكو و گاه با مشاهدهي نيكوكاران كه اينان هم نشينان 
خوب وبرادران صالحند و مصاحبت با ايشان پيدا ميشود، زيرا طبع انسان ]است 
كه[خير و شر را از طبع ديگران ميربايد و …، اين گونه اخلاق، از راه عادت و
 معاشرت با افرادي كه چنين اخلاقي دارند، حاصل ميشود و گاه به وسيله تعلم 
به وجود ميآيد»[15]
امام «محمد غزالي» در 
تربيت كودك توصيه كرده است كه به خوبي از روش «عادت»، بهره گرفته شود: «پس 
]به[هركاري]كه[نيكو]ست[عادت كند، خلق نيكو، اندر وي پديد آيد و سر اين كه 
شريعت، كار نيكو فرموده است، اين است كه مقصود از اين، گرويدن دل است از 
صورت زشت به صورت نيكو و هر چه آدمي به تكلف (رنج و زحمت) عادت كند، طبع وي
 ميشود كه كودك، اندر ابتدا از دبيرستان (مكتب) و از تعليم، گريزان بود و 
چون وي را به الزام به تعليم فرا دارند، طبع وي ميشود و چون بزرگ شود، همه
 لذت وي از علم بود، خود از آن صبر نتواند كرد، بلكه كسي كه كبوتر بازيدن 
يا شطرنج بازيدن يا قمار بازيدن عادت گيرد، - چنان طبع وي ميگردد – همهي 
راحت هاي دنيا هرچه دارند، سر آن دهد و دست از آن نبدارد (بر ندارد)، بلكه 
چيزهايي كه بر خلاف طبع است به سبب عادت، طبع گردد»[16]
براي «غزالي»، «عادت» 
اهميت ويژه اي دارد، خصوصاً در دوران كودكي. وي در اين باره گفته است: «و 
مَثَل تو چون كسي است كه وي را گويند، درختي را از بيخ بكن. گويد اين درخت 
قوي است و من ضعيفم، صبر كنم تا ديگر سال. گويند اين ابله را نگر، درخت 
ديگر سال قوي تر شده باشد و توضعيف تر. درخت شهوت نيز هر روز قوي تر باشد 
كه به وي كار همي كني و تو هر روز از مخالفت عاجزتر باشي، و هر چند پيش 
گيري كني، آسان تر»[17]
ابن سينا
«شيخ الرييس ابو علي 
سينا» از مفاخر جهان اسلام است. اين فيلسوف بزرگ، در باب تعليم و تربيت و 
روش تربيتي «عادت» مطالب مفيدي را عنوان كرده است. به نظر «بو علي»، «عادت»
 يعني: «تكرار زياد يك عمل در زمان هاي نزديك به هم كه در دراز مدت ادامه 
مييابد»[18]
«بو علي سينا» در جاي 
ديگري، راجع به «عادت» كه داراي يك سير تربيتي است گفته است: «پس از 
بازگيري كودك از شير مادر، مربي بايد تأديب و بهسازي اخلاق كودك را 
بياغازد. بنابراين شايسته است كه سرپرست كودك، وي را از كارهاي زشت باز 
داشته، با ترساندن، با تشويق، ايجاد انس يا مأنوس كردن، رو گردانيدن يا 
توجه او، عادت هاي زشت را از وي بازستاند»[19]
«بوعلي»، همانند اغلب 
دانشمندان و حكيمان اسلامي، تعليم و تربيت را بر اساس شكل گيري «عادت»ها 
ميداند. البته هيچگاه منظور از «عادت»، «عادات» خود ساخته كه به صورت 
ناخودآگاه و طبيعي شكل ميپذيرد نيست، بلكه مراد تشكيل «عادات» بر اساس 
معيارهاي عقلاني و به طور كاملاً آگاهانه است، زيرا طرح حكمت عملي به ويژه 
اخلاق در آثار آنها بدين معني است كه نبايد انسان را رها گذاشت تا بر 
اتفاق، «عادتهايي» را كسب كند، بلكه «عادت» پذيري، بايد بر اساس تعقل و 
طبق مقررات ويژه اي باشد.[20]
همچنين «بوعلي سينا»، 
وظيفهي پدران و مادران را در خصوص «عادت» فرزندان به زشتي ها چنين بيان 
داشته است: «پيش از آن كه بچه به خوهاي بد و عادات زشت، آشنا گشته، صورت 
آنها را در صفحهي نفسش بندد، بايد او را با اخلاق نيكو و صفات پسنديده و 
عادات ستوده، مواجه ساخته، وجودش را بر آنها بياراست. بايد بچه را از 
كارهاي بد، دور و از عاداتي كه عيب شمرده ميشود، بركنار نمود»[21]
لايب نيتس
«عادت» برابر است با: «قانون مداومت»[22]
 «لايب نيتس» در اين تعريف بسيار كوتاه، در واقع «عادت» را تكرار يكي 
دانسته و از آن را از نظريه يا تئوري، به قانون تبديل كرده است. قانون شدن 
يك امر، يعني نداشتن استثنا و به سخن «علميتر»، استثناي آن به حداقل ممكن 
رسيدن است. بنابراين «لايب نيتس»، «عادت» را براي انسانها، يك قانون كلي 
بيان داشته است.
صبوري اردوباري
در كتاب نقش تربيتي 
«عادت» راجع به «عادت» چنين آمده است: «عادت عبارت است از تمام تظاهرات و 
فعل و انفعالاتي كه ابتدا به صورت اتفاقي و يا غير ارادي، به علتي خود به 
خود ظاهر، ولي پس از تكرار نوسانات تطبيقي، بالاخره تبديل به عادت ميشوند»[23] به بيان «صبوري»، «عادت» از رخدادهاي كاملاً تصادفي آغاز ميشود و با تكرار و تمرين مقولهي «عادت» تبديل ميشود.
عطاران
«عطاران» در كتاب خود 
راجع به «عادت» چنين آورده است: «فضيلت عادت هم به شر منتسب ميشود و هم به
 خير و موقعي كه با خير تصادف ميكند، علت همانا اتفاق مساعد است نه احساس و
 درك زيبايي و هماهنگي كه در خير موجود است»[24]
 همچنين «اشخاصي كه فضيلت عاميانه و سياسي را به نام احتياط و عدالت پيروي 
ميكنند، به شكل زنبور عسل و مورچه ميشناسانند، زيرا اين فضيلت زاييدهي 
عادت و تكرار است»[25]
در واقع «عطاران»، با 
«عادت» به نوعي در مخالفت است و به زعم او، در «عادت» شعور وجود ندارد و يا
 حداقل ممكن ميرسد. همان مثال كه براي كارهاي ماشيني و تكراري زنبوران و 
مورچگان ميتوان آورد.
ژانه وسه آي
«وسه آي» از فلاسفه و 
دانشمندان برجستهي غرب است. وي راجع به «عادت» مطالبي را بيان كرده كه به 
بعضي از آنها اشاره ميشود: «عادت به مرور و به تدريج، در نتيجهي حركتي كه
 طبيعي و فطري نبوده، و مكرراً تكرار ميشود، به وجود ميآيد. …، اعمالند 
كه معين كنندهي عادتند، از تكرار هر چيز، عادت به وجود ميآيد. …، عادت 
مثل نوعي طبيعت است، همچنان كه به واسطهي عمل طبيعت، اشياء يكي بعد از 
ديگري به وجود ميآيد، همچنان عادت نيز به واسطهي عمل روح، ايجاد ميشود و
 چيزي كه مكرراً تكرار ميشود، توليد طبيعت است. …، عادت مثل حقيقتي ميشود
 فطري، زيرا عادت چيزي است شبيه طبيعت، در واقع مكرر به هميشه نزديك و از 
طرفي، طبيعت بسته به هميشه و عادت بسته به مكرر است. …، لذت روح در تكرار 
عمل است و هر چه بيشتر عمل تكرار شود، تمايل روح به اعمال آن نيز زيادتر 
گردد و ميخواهد آن را در جهت واحد به وضوح معين تكرار نمايد. …، روح از 
تكرار آنچه كه يك دفعه به جا آورده شود، لذت ميبرد، تكرار عمل تشكيل شكلي 
ميدهد كه ديگر از آن جدا شدني نبوده و به منزلهي طبيعت ثانوي است. …، 
عادت با حيات همراه است، اما فقط روح انساني است كه به طبيعت چيزي اضافه 
كرده و به خويشتن، اشكال عالي علم و هنر و فضيلت را عطا مينمايد»[26]
اميل دوركيم
«دروكيم» جامعه شناس 
فرانسوي راجع به «عادت» چنين گفته است: «تابعيت اخلاقي بايد از دو وجهِ 
سرشت كودكان استفاده كند. تأثير شديدي كه عادت بر رفتار كودكان ميگذارد و 
نتايجي كه ميتوان از طريق اعمال بزرگترها به دست آورد. عادت ميتوانند در 
قالب انضباط اخلاقي ريخته شوند، ولي معلم نيز بايد خود را به عنوان نمونهي
 اخلاق عرضه كند»[27]
روان شناسان پندارگرا و رفتارگرا
پندارگرايان و 
رفتارگرايان، يادگيري را تشكيل «عادت» بيان كرده اند. آنان بر قانون تكرار و
 تمرين، به عنوان وسيله اي مناسب براي ايجاد «عادات» مناسب رفتاري، تأكيد 
ميورزند. حتي شناخت گرايان نيز يادگيري را بيشتر از طريق «عادت» دانسته 
اند. آنان «عادت» را عاملي مهم و مؤثر كه ميتواند كردار فرد را بر پايهي 
بينش، استوار كند، ميدانند. آنان اعتقاد دارند، هنگامي كه به وسيلهي 
تعميم، تفكيك و نو سازي، در شناخت شناسي فرد، تغييري حاصل شود، دليلي است 
بر تغيير ادراك فرد. به عبارت ديگر، يك رويداد معنا دار، داراي سير مشخصي 
است و فرد ميداند چه اعمالي چه نتايجي به دنبال دارد و اين اساس «عادت» 
است. «عادت» انسان را قادر ميسازد تا هوشمند عمل كند؛ زيرا در بسياري از 
موارد (داراي تكرار)، انديشيدن وجود ندارد. در موارد بسياري نيز وقت زيادي 
صرف ميشود كه اين كار هم زيان بخش است. بنابراين از ديدگاه اين گروه 
«عادت» به دو قسمت خوب و بد تقسيم ميشود و لذا تعميم «عادت» سودمند، ضامن 
سلامت و سعادت آدمي است.[28]
شهيد مطهري
استاد «مطهري» راجع به
 «عادت» چنين بيان داشته است: «تعريف علماي قديم از تربيت، همان تشكيل 
ملكات اخلاقي از فضايل انساني است، به صورتي كه طبيعت ثانوي افراد شود، و 
…، فن تربيت همان فن تشكيل عادت است و اين تعبير از تربيت، يعني ساختن به 
منزلهي ماده اي انعطاف پذير كه ميتوان او را با فضيلت هاي نيكو يا رذايل 
قبيح، شكل داد»[29]
از نگاه استاد 
«مطهري»، «عادت» دو گونه است. «عادات» فعلي و «عادات» انفعالي. «عادات» 
انفعالي، «عاداتي» هستند كه به عامل خارجي ارتباط نداشته، بلكه انسان كاري 
را با تمرين و تكرار آموخته، بدون اينكه يك عامل خارجي در آن مؤثر باشد. در
 واقع انسان در چنين حالتي، با «عادت» مذكور انس گرفته و اسيرش ميشود. 
استاد مطهري با چنين «عادتي»، كاملاً مخالف است.[30]
 استاد «مطهري»، «عادت» از فعلي را ارزشمند و مفيد توصيف كرده است. به بيان
 او، رد «عادات» فعلي نوعي انسان سازي و انسان شدن وجود دارد.
خسرو باقري
«خسرو باقري» يكي از 
دانشمندان و فيلسوفان معاصر دنياي اسلام است. اين فيلسوف ايراني دربارهي 
«عادت» اعتقاد دارد: «خصيصهي ظهور تدريجي شاكله و اصل مداومت و محافظت عمل
 در تربيت داراي اهميت ويژه اي است. مداومت بدون محافظت، سازندهي عادات 
سطحي و خشك است و محافظت بدون مداومت اصلاً، سازنده نيست، زيرا حالي است كه
 هر چند بسيار متعالي باشد، زايل خواهد شد»[31] از ديدگاه «باقري»، فرايض، ابزاري براي تداوم عمل هستند. در حقيقت وي، «عادت» را مهم دانسته اما براي آن ابزار خاص، قايل است. 
مخالفان «عادت»
دانشمنداني وجود دارند
 كه با «عادت» و «عادت» كردن مخالفند. «عادت» از ديدگاه آنان مانع رشد و 
توسعه است. به عبارت ديگر، «عادت» يعني تكرار و در تكرار تفكر نيست و در 
جايي كه تفكر نيست تغيير و تحول نيز ديده نمي شود.
امانوئل كانت
كانت در مورد «عادت» 
شدن كارهاي مخاطره انگيز آورده است: سعي در «عادت» دادن كودك به هر چيزي 
را، مخاطره انگيز؛ و آن را باعث سلب استقلال و آزادي بيان داشته و بهترين 
كار لازم، باز داشتن بچه از تشكيل «عادت» ميداند.[32] در واقع به نظر «كانت» بايد كودك را از ايجاد هر «عادتي» باز داشت.
ژان ژاك روسو
«روسو» طبيعت گراي سوييس الاصل، در كتاب معروف خود «اميل» گفته است: «بايد او را عادت دهيم كه به هيچ چيزي عادت نكند»[33] درست است كه «روسو» با «عادت» مخالفت كرده است اما در جملهي او به نوعي «عادت» نيز قابل درك است.
جان ديويي
«ديويي» دانشمند و 
روان شناس امريكايي، اساس تعليم و تربيت را تجربه و تجربه گرايي ميداند. 
وي با «عادت» مخالف است و اعتقاد دارد: «تشكيل عادت در كودكان، آنها را 
براي تطبيق با شرايط متغير محيطي و زماني خويش عاجز ساخته و پايهي شكست 
افراد را در روزگار خويش فراهم ميسازد»[34]
«ديويي» در جاي ديگري 
موافقت ضمني خود را با مقولهي «عادت» ابراز كرده است. او در كتاب سرشت و 
رفتار انسان، به بحث راجع به «عادت» و «انگيزه» پرداخته است. به نظر او، 
«عادات» در سُنن اجتماعي، در پيدايش و جهت يابي انگيزه ها مهم است و 
ارائهي فهرستي از غرايز فطري، كار درستي نيست. «در زندگي فرد، فعاليت 
غريزي مقدم است، اما فرد زندگي را به مثابه يك كودك آغاز ميكند و كودكان 
موجودات وابسته اي هستند. اگر حضور و كمك بزرگان با عادات شكل گرفته شان 
نبود، فعاليت كودكان حداكثر براي چند ساعت ميتوانست ادامه يابد …، آنها 
امكان نمايش فعاليت فطريشان را به طرق «با معني» به بزرگترها مديونند»[35]
«ديويي» در جاي ديگري 
ادامه ميدهد: بدين گونه انگيزه و «عادت» در هم آميخته اند، البته «عادت» 
ضمن اينكه داراي نقش مثبت است، در برخي موارد ممكن است نقش منفي داشته 
باشد. «عادت از طرفي مستلزم ثبات و تكرار فعاليت هاي انسان است و از طرف 
ديگر باعث صرفه جويي در صرف نيرو و تسهيل فعاليت ها و تغيير و رشد ميشود. 
عاداتي كه با فكر و تأمل ملازم باشند، شخص را به تازه جويي و ابتكار و رشد 
سوق ميدهند، ولي عادات انفعالي يا كوركورانه و ماشيني جريان رشد را قطع 
ميكند»[36]
به عبارت ديگر، «عادت»
 اگر شكل ثابت و جامد درآيد، منظور صرفاً ايجاد «عادت» بدون شركت فعال 
انديشه و تجربه باشد، امري است منفي و ايجاد آن صرفاً كارآموزي است، اما 
اگر «عادت» در معرض تجربه و بازسازي باشد و با شركت فعال انديشه و ذهن تحقق
 يابد، امري است مثبت و كوشش در تحقق آن «آموزش و پرورش» است.[37]
امام علي (ع) و روش تربيتي «عادت»
قبل از اين كه به 
ديدگاه حضرت علي (ع) پرداخته شود، به موردي اشاره ميشود كه آن حضرت راجع 
به «عادت» يافتن اخلاق و كردارش، به پيامبر اكرم (ص) بيان فرموده است. «من 
همواره با پيامبر بودم، چونان فرزند كه همواره با مادر است. پيامبر هر روز،
 نشانه اي تازه از اخلاق نيكو را برايم، آشكار ميفرمود و به من فرمان 
ميداد كه به او اقتدا كنم»[38]
در اين فراز كوتاه اما
 پر معنا، چند ويژگي اساسي ديده ميشود كه عبارتند از، از چه كسي و چگونه 
بايد «عادت» را پذيرفت. شخص الگو بسيار مهم است. مداومت در رفتار نيكو، 
يادگيري آرام آرم، نظارت مستقيم معلم و مربي بر رفتار شاگرد، و پيروي شاگرد
 از معلم، از اصولي هستند كه در كلام امام (ع) قابل دستيابي و مشاهده است.
در بررسي سخنان حضرت 
علي (ع)، دربارهي «عادت»، مطالب متنوع و مفيدي قابل دسترسي است كه به 
مواردي از آنها در خصوص ويژگي هاي «عادت» و تعليم و تربيت به روش «عادت»، 
پرداخته ميشود.
از ديدگاه امام علي(ع)، «عادت»، طبيعت ثانويه انسان است. «العاده طبع الثان»[39]
 از ديد آن امام بزرگوار، اولاً «عادات» جزئي از طبيعت آدمي است و بنابراين
 «عادات» پسنديده معرف بخشي از طبيعت و هويت انسان است و اگر آدمي بخواهد 
به نيكويي شناخته شود، ميبايست «عادات» نيكو نيز داشته باشد. «تخير لنفسك 
من كل خلقٍ بأحسنه فان الخير العاده»[40] امام (ع)، فرموده اند: «به راستي كه خير عادت است»، «ان الخير، عاده»[41] 
ثانياً، از آنجا كه 
طبيعت آدمي به سادگي قابل تغيير نيست، تغيير «عادات» نيز كاري دشوار و مشكل
 خواهد بود. بهترين كار اين است كه قبل از اينكه فرد به «عادات» زشت دچار 
شود، «عادات» پسنديده در او ايجاد گردد و به همين دليل امام (ع)، غلبه بر 
«عادت» را يك فضيلت دانسته اند. «الفضيله غلبه العاده»[42] و حتي آن امام بزرگوار، ترك «عادت» را نيز بالاترين عبادت بيان فرموده اند. «افضل العباده غلبه العاده»[43]
البته روشن است كه 
منظور امام(ع) از ترك «عادت»، به طور حتم، «عادات» زشت و نا زيباست. چرا كه
 زشتي، هر چه در وجود انسان رخنه كند، آرام آرام مالك انسان شده و او را در
 بند خواهد كشيد. بر اين اساس آدمي از سير كمال باز خواهد ماند. آن امام 
راستين (ع) فرموده اند: «عادت دشمن اشغالگر است»، «العاده عدوٌ متملك»[44]
ضروري است تا انسان در
 مسير تكامل، دشمن دروني خويش را دفع نمايد. البته اين كار را ، آن حضرت 
(ع)، بيان كرده اند، جايي كه فرموده اند: «در ترك عادت بر نفستان غلبه 
كنيد و با خواسته هاي نفس مبارزه كنيد تا نفس خويش را مالك شويد»[45]
همانطور كه در اويل 
همين بحث مطرح شد، «عادت» از ديد امام (ع)، طبيعت ثانوي انسان است و غلبه 
بر آن نيز دشوار است. دشواري اين مبارزه تا حدي است كه حضرت علي (ع) فرموده
 اند: «سخت ترين سياست ها، برگشتن از عادت هاي زشت است»[46]
 بنابراين، بهترين كار آغاز كردن زود هنگام مبارزه با «عادات» زشت است و 
راه بهتر و ساده تر – كه آن را باز خود امام (ع)، بيان فرموده اند - «عادت»
 كردن به خوبي ها و نيكي هاست.
با توجه به سخنان امام
 علي (ع)، نوع «عادات»، تشكيل «عادات» يا مقابله با بعضي از «عادات»، داراي
 اهميت هستند. انسان به هر چيزي كه «عادت» كند، نتايجي را در پي خواهد 
داشت. از ديدگاه امام(ع)، ميتوان چنين استنباط كرد كه، «عادات» مطلوب براي
 نفس و اعضا و جوارح آدمي، باعث تربيت و تكامل او ميشود. نفس و زبان و گوش
 آدمي، هر يك بايد به صفتي نيكو «عادت» كنند. نفس آدمي نيازمند پاكي نيت و 
زيبايي آهنگ است تا موفقيت در كار و كوشش او حاصل شود. امام (ع) 
فرمودهاند: «خود را به نيت پاك و آهنگ زيبا عادت ده تا در كار و كوشش هايت
 رستگار باشي»[47]
در فرازي ديگر امام 
(ع)، فرموده اند: «خويشتن را به كردار بزرگان و كشيدن بار تاوان (مردم) 
عادت ده تا نفست شريف گردد، آخرتت آباد شود و ستايش كنندگانت بسيار گردند»[48]
امام (ع)، دربارهي 
«عادت» كردن به نيكوكاري فرموده است: «خويشتن را به نيكوكاري عادت ده، زيرا
 آنچه كه از تو پديد آيد، زيبا ميسازد و پاداش را (پيش خدا) بسيار و تمام 
ميگرداند»[49]
امام (ع)، دربارهي «عادت» زبان فرموده است: «زبانت را به خوي خوش سخني و سلام كردن بدار تا دوستانت بسيار و دشمنانت كم گردند»[50] و در جاي ديگر فرموده است: «زبانت را به شيرين سخني عادت ده تا از سرزنش ايمن باشي»[51]
 حضرت امام علي (ع)، راجع به «عادت» كردن گوش به شنيدن سخنان نيك چنين 
فرموده است: «گوشت را به شنيدن سخن هاي نيك عادت ده، و مشنو مگر آنچه كه 
شنيدنش در شايستگي ات بيفزايد زيرا كه اين (شنيدن سخن هاي ناهنجار) آينهي 
دل را به زنگار گيرد و نكوهشها را لازم گرداند»[52]
آن امام همام (ع)، 
راجع به «عادت» كردن نفس به جوانمردي و دوري جستن از ذلت، فرموده است: «خود
 را به جوانمردي و دوري گزيدن از الحاح و زاري (گريه پيش خلق) عادت ده تا 
شايستگي را ملازمت گرداند»[53]
 امام علي (ع)، مردم را با صفاتي كه دارند مورد شناسايي قرار ميدهند و 
براي هر يك از آنان «عادات» خاصي را بيان كرده اند. برا ي مثال، از ديدگاه 
امام، «عادت بزرگان بخشش است»[54] و يا «عادت اشرار، آزار دوستان است»[55]
 به نظر ميرسد مقولهي «عادت» از ديدگاه امام «علي» (ع) بسيار قابل توجه 
است. كمتر دانشمندي تا اين حد به دقت و نكته سنجي پرداخته است. از ديدگاه 
امام (ع) اثر «عادت» قابل توجه است و بر اساس آن، حضرت علي (ع) براي 
قسمتهاي مهم بدن انسان، «عاداتي» را وصف كردهاند كه اين نكته يابي، بي 
هيچ ترديدي قابل ستايش است.
انواع «عادت»
به طور كلي طرح طبقه 
بندي «عادت» با توجه به سخنان امام «علي» (ع)، در دو حيطهي «عادات» نيك و 
«عادات» بد قرار ميگيرد. دانشمندان ديگري چون امام محمد «غزالي» آن را به 
اجزاي بيشتري تقسيم نموده اند. «غزالي»، «عادات» را بر حسب حوزهي نفوذ آن،
 و بر خلاف بعضي كه «عادات» را فقط در محيط زيستي و محيط يادگيري هاي بدني 
تقسيم ميكنند، به قسمت هاي ديگري نيز تقسيم كرده است كه عبارتند از؛
الف) «عادات» بر حسب حركات عضلاني: (مثل، خوردن، پوشيدن، بازي، خطاطي و …)
ب) «عادات» مربوط به وجدانيات: (مثل، عواطف انساني)
ج) «عادات» مربوط به تفكرات و عقلانيت: (مثل، ديني، فقهي، نوع تفكر افراد و …)
د) «عادات» مربوط به اخلاق: (مثل، زهد، صبر، اعتدال، شجاعت و …)[56]
استاد «مطهري» نيز 
چنانكه گذشت، «عادات» را به دو بخش فعلي و انفعالي تقسيم كرده است و نوع 
فعلي آن را بسيار ارزشمند ميداند. به بيان ايشان، تشكيل «عادت»، ساختن 
انسان است نه پرورش او. تفاوت بين پرورش با ساختن در اين است كه پرورش، رشد
 استعداد موجود است و ساختن، شكل دادن انسان آن گونه كه مربي ميخواهد و 
بنابراين تشكيل «عادت» از نوع فعلي آن، به مراتب مهم تر است.[57]
«صبوري» در كتاب خود 
به نام روش تربيتي «عادت»، «عادات» را به چهار نوع تقسيم كرده است. «معنوي 
يا روحي»، «عملي يا عضوي»، « فكري يا غريزي» و «حياتي يا زيستي»[58]
تشكيل «عادت»
بعضي از دانشمندان 
اعتقاد دارند، وظيفهي مربي تشكيل «عادات» نيك، در همهي ابعاد عملي، 
رواني، معنوي و عاطفي است تا فرد بتواند، متربي خويش را در همهي ابعاد 
وجودي اش تربيت كند. طبيعي است، براي از بين بردن «عادات» بد و تشكيل 
«عادات» نيك، طي مراحلي لازم و ضروري است تا به اين وسيله طبيعت ثانوي در 
فرد تشكيل و يا تغيير يابد.
در اين بين امام علي 
(ع)، مراحل تشكيل «عادات» را با توجه به احاديث، گرايش فرد را به نيكي ها 
بيان فرموده اند و البته اين راه هم بسيار آسان و هم كاربردي است. آن امام 
بزرگوار، پيشگيري را بهترين راه حل، بيان فرمودهاند.
امام «محمد غزالي»، 
مراحل تشكيل «عادت» را دو مرحله تكوين و ثبات بيان كرده است. مرحلهي 
تكوين، مرحله اي است كه انسان در سختي قرار گيرد و با تحمل دشواري همراه 
است. مرحلهي ثبات به شكلي است كه رفتار و اعمال فرد به صورت دروني ميشود.[59]
دانشمندان امريكايي 
اعتقاد دارند، براي تشكيل «عادت»، بايد هر كاري را در اولين فرصت و با شدت 
تمام آغاز كرد. مثلاً اگر فرد خود را در مقابل ديگران متعهد كند، آنگاه بر 
خود سخت گيري كند، تا عمل مورد نظر به صورت «عادت» در آيد. براي اين كار 
هيچ استثنايي نبايد وارد شود. زيرا پذيرش استثنا مانند پيچيدن گلولهي نخي 
است كه ناگهان بر زمين افتد و نتيجهي تلاش از بين برود و سرانجام اين كه 
در روند تشكيل «عادت»، از ابتلا به سستي و رخوت پرهيز شود.[60]
دين مبين اسلام با 
توجه به آيات قرآن، براي حذف «عادات» بد، دو راه را پيشنهاد ميكند. البته 
«عادات» بسته به نوع و مقدار ريشه دوانيدن شان در جان آدمي، هر يك با روش 
خاصي، قابل درمان است.
راه اول: قطع و به دور انداختن بدون معطلي «عادات» زشت.
راه دوم: دور انداختن تدريجي «عاداتي» كه در جان آدمي ريشه اي عميق يافته است.
آياتي كه در ابتداي 
آنها كلمات عتاب آلود و سرزنش وجود دارد، گوياي ترك فوري آن رفتار و عمل 
زشت است. كلماتي مانند «ويلٌ». در رفتارهايي كه «عادت» آن در جان فرد ريشه 
اي سخت گرفته، ترك فوري امكان پذير نيست و ميبايست آرام آرام به اين عمل 
اقدام كرد. براي مثال ترك شراب خواري كه در مردم شبه جزيرهي عربستان رواج 
داشت، آيات قرآن به تدريج دستور به ترك آن عمل را ارائه كرده است.[61]
بنابراين مربي با توجه
 به «عادات» زشتي كه دانش آموزان گرفتار شده اند، منوط به ميزان نامطلوبي و
 مضرات ناشي از آن، راه حل مناسبي را براي ترك آن انتخاب كند. امام علي (ع)
 نيز در جملات منطقي خود، پيشگيري را بهترين راه حل معرفي كرده فرموده اند.
بحث
«عادت» مقولهي پيچيده
 و ظريفي است. با توجه به گفتههاي دانشمندان، ماهيت «عادت» يعني رفتار 
توأم با تكرار. به عبارت ديگر جوهر «عادت» به تكرار يك رفتار باز ميگردد. 
به طور كلي به نظر ميرسد «عادت» هم ضابطهي ژنتيكي داشته و هم اكتسابي 
باشد. به طور مثال، يك تيك رفتاري را مي توان «عادت» ارثي نام نهاد و تغيير
 يك رفتار در زماني خاص و تكرار آن را «عادت» اكتسابي خواند. در قسمت ترك 
يك رفتار و يا اهميت دادن به يك رفتار و يا اهميت دادن به يك رفتار ديگر، 
نوع رفتار و رابطهي آن با دين، فرهنگ، اجتماع، رشتي و ريبايي و … است. 
بنابراين در بعضي مواقع لزوماً «عادتي» بايد ترك گفته شود و يا اهميت 
بيشتري داده شود.
دانشآموزان، محصولات 
جامعهاند. هيچ باغباني نهال كم توان خود را، به حال خود رها نميسازد. 
بنابراين چگونه ميتوان اساسيترين موجود هستي را رها كرد. مقولهي تربيت 
براي همين است كه دانشآموزان رفتاري را تثبيت و يا رفتاري را ترك گويند. 
اهميت اساسي «عادت» در نتيجهي نهايي محصول تبلور مي يابد. به عبارت ديگر، 
زماني كه شاكلهي اصلي فرد به طرف كمال در حال حركت است، تغيير و حذف آن 
بسيار مشكل خواهد بود. بنابراين توجه به اين نكته كه محصول نهايي چه چيزي 
خواهد شد، بسيار با اهميت است.
تفكر و «عادت» از دو 
زاويه قابل بررسي است. اول: انسان «عادت» كند كه تفكر كند كه اين روند ضمن 
«عادت» بودن، بسيار مطلوب به نظر ميرسد. دوم: انسان «عادت» را از تفكر جدا
 كند و هر يك مسيري جدا داشته باشند كه اين مطلوب نيست. در حقيقت «عادت» هم
 ميتواند مانع تفكر شود و هم ميتواند باني و رشد تفكر شود. مهم اين است 
كه انسان «عادت» و تفكر را بشناسد و طبقه بندي نمايد. براين اساس، اگر 
جايگاه «عادت» و تفكر درست باشد، «عادت» هيچگاه مانع تفكر نيست و چنانچه 
در «عادت»، تفكر وجود نداشته باشد، انسان چيزي ميشود مثل ماشين، اگر چه 
همهي كارهاي او خوب و پسنديده و مطلوب باشد. در واقع در چنين وضعي آگاهي و
 شعور وجود ندارد.
در اينكه «عادت» يك 
روش تربيتي است، هيچ شكي وجود ندارد. اكثر دانشمندان و خصوصاً امام علي 
(ع)، «عادت» را يك روش روش براي تعليم و تربيت، بيان كردهاند.
راهكارها و پيشنهادات
تا اينجا مقولهي 
«عادت»، تا حدودي روشن شد و همچنين نظريات دانشمندان مختلف، مورد مداقه و 
ريز بيني قرار گرفت. دانشآموز در جايگاه مهم خانه و مدرسه در تعامل است. 
مربيان و والدين چگونه و از چه راههايي ميتوانند به مقولهي «عادت»، 
بپردازند و به عبارت ديگر، چه راهكارهايي براي اين منظور وجود دارد. در اين
 بخش، چند راهكار عملي تقديم مي شود.
الف) آشنا كردن معلمان با روش تربيتي «عادت»
سنين كودكي بهترين 
سنين القاي رفتار (چه خوب و چه بد) است. كودك به آساني ميپذيرد و آنچه 
بپذيرد، در ذهن ودرون او ملكه ميشود. در مدارس، معلمان تنها كساني هستند 
كه ضمن داشتن ارتباط مستقيم با دانشآموز، تأثير آنها به مراتب بيشتر از 
بقيهي افراد است، بنابراين با شناخت روش تربيتي «عادت»، اين فرايند براي 
معلمان آسان تر شده، استفاد از آموزههاي ديني و يافته هاي روان شناسي، به 
خوبي امكان خواهد يافت. به عبارت سادهتر، معلمان ميتوانند، «عادات» بسيار
 مطلوبي را در دانش آموزان ايجاد كنند.
ب) سعهي صدر و نقش الگويي معلم
ايجاد يك رفتار و يا 
ترك رفتار ديگري، به گذشت زمان نيازمند است. در اين راستا، سعهي صدر معلم 
بسيار مهم است. صبوري از ابزارهاي مهم روش تربيتي «عادت» است. از آنجايي كه
 بيشترين برخورد دانش آموزان، آن هم به صورت مستقيم، با معلم اوست؛ نقش 
الگويي معلم اهميت فوق العاده اي خواهد يافت. اگر معلم خود نمونه و الگوي 
عملي باشد، قسمت اعظمي از راه طي شده است و طي باقيمانده راه نيز كار سختي 
نخواهد بود. نقش الگو بودن تا حدي اهميت دارد كه حضرت علي (ع) از تمام 
رفتارهاي پيامبر (ص)، الگو برداري مي كردند.
ج) انجام فرايض ديني در كودكي
از ناحيهي ائمهي 
اطهار (ع) اخبار متعددي رسيده است كه، كودكان را از هفت سالگي با فرائض 
ديني البته در حد توانشان، آشنا كنيد. در واقع در اين فراز، استفاده از 
تدريج و استمرار قابل مشاهده و مداقه است. به عبارت ساده تر، «عادت» كردن 
به انجام فرائض ديني در كودكي، منجر به ايجاد روح معنوي و انس با معنويات 
در دانش آموز خواهد شد. اين فرايند ساده و دست يافتني، تقيد به فرائض ديني 
را در بزرگسالي، بسي ساده و آسان، جلوه خواهد نمود.
د) اجتناب از سخت گيري هاي بي مورد
فطرت انسان به گونه اي
 است كه با هر نوع سخت گيري، مخالفت نمايد و امر و نهي مستقيم را نپذيرد. 
بر اين اساس، سخت گيري بي مورد در پذيرش «عادات» و يا از بين بردن «عادات»،
 موجب به هم ريختگي ساختار روحي و رواني دانشآموزان مي شود. بدون ترديد، 
لطافت و نرمي در هر رفتاري، باعث گرايش دانشآموزان، خواهد شد.
هـ) استفاده از شيوه هاي متنوع تربيتي
زماني كه كودك در حال 
رشد است و به عبارتي قواي عقلاني او در حال تكميل شدن است، ضروري است تا از
 ديگر شيوه هاي تربيتي نيز بهره گرفته شود. بديهي است كه به موازات رشد 
عقلي و جسمي كودك، تسلط بزرگترها بر آنها كمتر ميشود و استفاده از روش 
تربيتي «عادت» با افزايش رشد عقلي مشكل تر خواهد شد. به عبارت ديگر هر چه 
سن عقلي افزايش مييابد، تشكيل «عادت» و حذف «عادت» به همان نسبت سخت 
ميشود. در بزرگترها به سختي ميتوان «عاداتي» را ايجاد كرد و يا «عاداتي» 
را از بين برد. بنابراين به موازات رشد عقلي، به همان نسبت به تنوع روشهاي
 تربيتي نيز افزوده شود.
و) تكنولوژي و «عادت»
زمان حاضر، زمان 
استفاده از فن آوري هاي پيچيده و متفاوت است. با وجود تكنيك هايي چون رسانه
 هاي جمعي، رايانه ها، ماهواره ها و …، به نظر ميرسد ايجاد «عاداتي» چون 
تفكر، پرسش گري، هدف مندي، نظم و …، از جمله «عادات» نويي باشند. بر اين 
اساس، در گرايش به ايجاد «عادات» توجه به اين مقوله نيز خالي از لطف نيست. 
به مرور زمان، روابط انسانها، بيش از پيش به تكنولوژي وابستگي پيدا 
ميكند. بنابراين در كنار «عادت»، ضروري است به مقولهي تكنولوژي نيز توجه 
شود.
ز) ارتباط مستمر خانه و مدرسه
از مسايل مهم تعليم و 
تربيت جهان امروز، ارتباط تنگاتنگ خانه و مدرسه است. دانش آموزان، در سنين 
اوليه، بسياري از «عادات» خوب و بد خود را از خانه به مدرسه منتقل ميكنند 
كه اين روند، عوارضي در پي خواهد داشت. معلمان و مربيان با ارتباط مستمر 
خانه و مدرسه، تلاش خواهند كرد تا «عادات» دانش آموزان را شناسايي كرده، 
مانع از ورود انواع «عادات» زشت شوند. البته عكس اين مطلب هم صادق است. در 
سنين پايين انتقال «عادات» بسيار ساده و امكان پذير است و ارتباط خانه و 
مدرسه در بهسازي اين فرايند، كمك قابل توجهي خواهد كرد.
سخن آخر
بدون تريد «عادت» يك 
روش تربيتي است و متأسفانه در تعليم و تربيت ما، مغفول مانده است. دورهي 
ابتدايي و حتي پيش از آن، كه به نظر نگارنده از سه سالگي تا وازده سالگي، 
از حياتي ترين دورهي تربيت است، توجه به مقولهي «عادت»، خصوصاً در دورهي
 پيش از دبستان و دبستان، اهميت ويژه اي دارد. به نظر ميرسد، تربيت 
(پرورش) خيلي ديرتر آغاز ميشود. به عبارت ديگر، از سه سالگي و دوازده 
سالگي، مقولهي آموزش خيلي بيتشر به چشم ميخورد اما از تربيت يا پرورش 
چندان خبري نيست. در جمله اي ديگر، آنچه براي آينده و تأمين آتيهي دانش 
آموزان نياز است، به آنها ياد داده نمي شود (مقوله تربيت و عادت) و زماني 
اين مطالب آغاز ميشود كه متأسفانه آن زمين آمادهي كشت[62] و آن لوح سفيد[63]، ديگر نه جايي براي كشت دارد و سفيد است كه بتوان در آن چيزي نوشت.
با تأسف به نظر 
ميرسد، در كشور ما، كودكان تا هفت سالگي هيچ برنامهي مدون تربيتي و 
«عادتي» ندارند. فقط عدهي كمي از كودكان از آموزش هاي پيش از دبستان بهره 
ميگيرند. آنهايي كه بضاعت مالي دارند و گروه ديگري به خاطر شاغل بودن پدر و
 مادرشان، مجبورند در كودكستان ها بمانند. در حالي كه شكل و اساس موضوع 
مورد توجه نيست. در اوان كودكي، دل و درون، نرمي و لطافت خود را از دست 
ميدهد و هر چه به سن افزوده ميگردد، به سختي و خارايي دل نيز افزوده 
ميگردد تا جايي كه ديگر هيچ سودي (اسيدي) بر آن كارگر نيست. مقولهي تربيت
 و مهمترين روش آن، «عادت»، جايي در تعليم و تربيت نداشته و به فراموشي 
مهلكي سپرده شده است. به نظر ميرسد تربيت خيلي دير شروع ميشود و البته 
زماني است كه ديگر هيچ فايده اي ندارد. از مقوله هاي بسيار مهم در تعليم و 
تربيت، انتخاب روش صحيح در زمان درست آن است و با اقرار جدي ميتوان گفت كه
 كار انجام ميشود ولي نه در زمان خودش. جبران چنين اشتباهي در تعليم و 
تربيت، بي نهايت دشوار و بسيار هزينه بر است.
كشورهاي با تعليم و 
تربيت پيشرفته، برنامههاي متنوع و مدوني براي ايجاد «عادات» مطلوب براي 
دانشآموزان دارند. مقولهي مورد توجه آنها همانا، رفتارهاي اجتماعي است. 
فرض اگر قرار دانشآموز خردسال در بزرگسالي كارهايي از قبيل عبور نكردن از 
چراغ قرمز را رعايت كند، در كودكي او را به همين كار «عادت» ميدهند كه اين
 موضوع را رعايت نمايد؛ آن هم نه ذهني بلكه كاملاً عملي. حال اين موضوع 
تقريباً ساده، با يك محاسبهي سادهي رياضي، مثلاً براي 10 ميليون كودك كه 
در آينده، بزرگسالان جامعه خواهند بود، چه صرفه جويي بزرگي در پي خواهد 
داشت. تصور اينكه بعد از 15 سال 10 ميليون فرد جامعه به هيچ وجه از چراغ 
قرمز عبور نميكنند، نكتهي كم اهميتي نيست. تفكر در اين موضوع بسيار ساده 
است. اجتماع به افراد آن نيازمند است و افراد را بر اساس نيازهاي خود تربيت
 ميكند.
از زمان هاي بسيار 
دور، ائمهي اطهار (ع) و دانشمندان اسلامي و غير اسلامي، استفاده از 
مقولهي «عادت» را با اهميت بيان نموده اند. در مقايسهي با تعليم و تربيت 
كشورهاي توسعه يافته، ايران با دو نقطه ضعف اساسي گريبان گير است. الف: 
آموزش هاي مدون قبل از دبستان در ايران بسيار ناچيز است. ب: آموزش هاي 
دبستاني در ايران بيشتر جنبه ذهني دارد تا عملي. در اين بين زماني حدود ده 
سال به طور چشم گيري از دست ميرود.
 به اميد روزهاي توانايي آموزش و پرورش كشور. حميد جعفريان يسار - قم
 
پينوشتها
[1]- حسن عميد، فرهنگ فارسي عميد، (تهران: امير كبير، سپهر، 1369)، چاپ سوم، ص 109.
[2] - علي اكبر دهخدا، لغت نامهي دهخدا، (تهران:  انتشارات دانشگاه تهران، 1341)، ذيل كلمهي عادت.
[3] - سليمان حييم، فرهنگ يك جلدي فارسي انگليسي حييم، (تهران: فرهنگ معاصر، نوبهار، 1372)، ص 549.
[4] - محمد رضا باطني و فاطمه آذر مهر، فرهنگ معاصر انگليسي فارسي، (تهران: فرهنگ معاصر، نوبهار، 1373)، چاپ چهارم، ص 451.
[5] - محمد رضا باطني و فاطمه آذر مهر، فرهنگ معاصر انگليسي فارسي، (تهران: فرهنگ معاصر، نوبهار، 1373)، چاپ چهارم، ص 451.
[6] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 171.
[7] - هري شفيلد، كليات فلسفهي آموزش و پرورش، ترجمه: غلامعلي سرمد، (تهران: قطره، آفتاب، 1375)، ص48.
[8] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 39.
[9] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 39.
[10] - سيد محمد باقر حجتي، روان شناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361)، دفتر دوم، ص 98.
[11] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 295.
[12] - حنا الفا خوري و خليل الجر، تاريخ فلسفه در جهان اسلامي، ترجمه: عبدالمحمد آيتي، (تهران: بي جا،2535 هـ.ش.)، چاپ اول، ص 407.
[13] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 301.
[14] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 302.
[15] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 303.
[16] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، صص 12-11.
[17] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 38.
[18] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 40.
[19] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 277.
[20] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 277.
[21] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 38.
[22] - برزو سپهري، آراء فلاسفه دربارهي عادت، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1325)، ص 25.
[23] - احمد صبوري اردوباري، نقش تربيتي عادت، (تهران: انتشارات هدي، 1360)، ص 26.
[24] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 41.
[25] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 41.
[26] - برزو سپهري، آراء فلاسفه دربارهي عادت، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1325)، صص 11-6.
[27] - علي علاقه بند، جامعه شناسي آموزش و پرورش، (تهران: نشر روان، 1376)، ص 147.
[28] - محمد پارسا، روان شناسي يادگيري، (تهران: موسسهي انتشارات بعثت، 1372)، ص 113.
[29] - مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، (تهران: انتشارات صدرا، 1371)، صص 78-77.
[30] - مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، (تهران: انتشارات صدرا، 1371)، صص 90-88.
[31] - خسرو باقري، نگاهي به تربيت اسلامي، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي، 1368)، صص 97-93.
[32] - محمد عطاران، آراء مربيان مسلمان دربارهي كودك، (تهران: سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، 1366)، ص 45.
[33] - مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، (تهران: انتشارات صدرا، 1371)، ص 82.
[34] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 251.
[35] - اسرائيل اسكفلر، چهار پراگماتيست، ترجمه: محسن حكيمي، (تهران: نسر مركز، پنگوئن، 1366)، صص 282-281.
[36] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 251.
[37] - علي محمد كاردان و ديگران، فلسفهي تعليم و تربيت، (قم: سمت، مهر، 1374)، جلد اول، چاپ دوم، ص 251.
[38] - سيد كاظم محمدي و محمد دشتي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، (قم: نشر امام علي (ع)، مهر، 1369)، چاپ دوم، خطبهي 192، جملهي 119، ص 118.
[39] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 752، ص 26.
[40] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 102، ص 356.
[41] - سيد اصغر ناظم زادهي قمي، جلوه هاي حكمت، (قم: الهادي، 1373)، چاپ اول، ص 216.
[42] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 411، ص 16.
[43] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 45، ص 176.
[44] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 1001، ص 33.
[45] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 38، ص 508.
[46] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 142، ص 181.
[47] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 8، ص 492.
[48] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 4، ص 492.
[49] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 1، صص 492-491.
[50] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 3، ص 492.
[51] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 5، ص 492.
[52] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 6، ص 492.
[53] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 7، ص 492.
[54] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 12، ص 493.
[55] - حسن هريسي تبريزي، غرر الحكم، ترجمه و نگارش: محمد علي انصاري، (تهران: افست، 1337)، جملهي 16، ص 493.
[56] - سيد محمد باقر حجتي، روان شناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي، (تهران: نشر فرهنگ اسلامي، 1361)، دفتر دوم، ص 108.
[57] - مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، (تهران: انتشارات صدرا، 1371)، صص 90-88.
[58] - احمد صبوري اردوباري، نقش تربيتي عادت، (تهران: انتشارات هدي، 1360)، ص 21.
[59] - سيد محمد باقر حجتي، روان شناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي، (تهران: نشر فرهنگ اسلامي، 1361)، دفتر دوم، صص 100-99.
[60] - برزو سپهري، آراء فلاسفه دربارهي عادت، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1325)، صص 25-15.
[61] - محمد قطب، روش تربيتي اسلام، ترجمه: سيد محمد مهدي جعفري، (تهران: موسسهي انجام كتاب، 1362)، صص 259-257.
[62] - حديثي است از حضرت علي عليه السلام.
[63] - جملهي معروف جان لاك دانشمند انگليسي است كه در نظريه هاي خود در يادگيري و روان شناسي از آن استفاده كرده است.